نیلوفر آبی قصه ها
مگه داریم نویسنده به این خوبی؟
حنانه یعنی اونی که همسن خودمه گفت:خیلی خوب بود افرین.البته ازش توقع نداشتم بیش تر از این حرفی بزنه.
مطهره هم که گویا زیاد داستانو نفهمیده بود با من من گفت:عالی بود.
یاسمن هم یک روز گفت که داستان رو برای داداشش و مامانش و خالش تعریف کرده.میگفت خالش که انگار بیست و خورده ای سالشه خیلی از داستانم خوشش اومده.داداشش هم از اون به بعد تا یک متن طولانی تو تبلت یاسمن میبینه میگه بخون.مامانش هم گفته خیلی عالی بود.ثمین و میربهبهانی(فاطمه)هم از داستانم تعریف کردن.خانوم جلالی از داستان اول تعریف کرد با این که من توقع داشتم اشکال های زیادی ازش دربیاره.که خودمم میدونم چه اشکال هایی هست.اون ضعیف ترین داستان من بود که خانوم جلالی خوند.داستانی که یاسمن و ثمین و میربهبهانی و سه دختر داییم شنیدن جزو داستان های ناب من بود.خانوم جلالی گفت که این داستان من که اسمش داشبورد جن زده هست رو تا امروز میخونه و نظرشو میگه.داشبورد جن زده یه داستان با محتوای طنز و جالب انگیز هست.داستان ناب من..داشبورد جن زده..
خوش باشید
نیلوفر
کار پیدا کردم
در اون لحظه احساس کردم دردونه خانوم جلالی هستم.انقدر احساس غرور بهم دست داد که خدا میدونه.من برای خانوم جلالی از رویایی که در سرم پرورانده بودم گفتم.من خیال میکردم بر فرض محال که مثلا من فیلمنامه ام رو تموم میکنم و برای خانوم جلالی میفرستم بعد ایشونم میخونن میگن:واییی چه عالی بود.بعد چون من تقریبا خانوم جلالی رو میشناسم خیال کردم که ایشون میرن تهران و با یه کارگردان ملاقات میکنند و غیره غیره.و من اخرش به کمک خانوم جلالی نویسنده یک فیلم میشم.خانوم جلالی به من امید داد که این غیر ممکن نیست .میتونه براورده شه.منم خیلی خوشحال شدم.وقتی اومدم خونه قبل از اینکه شرح حال اون روز رو برای مامانم تعریف کنم به شوخی گفتم:من کار پیدا کردم..
خوش باشید
نیلوفر
مدرسه هم تموم شد
خوش باشید.
نیلوفر..
اردوی حرص در آور
خود معلم گرامی ما هم از این اردو خسته شده بود و به درکی به تمام اب و هوا شناسی ها گفت و اعلام کرد که حتما میریم.رفتیم.اما بعد از گذشت نیم ساعت که هوا رو مه برداشت دو نفر از بچه های کلاس گفتند که برگردیم مدرسه و ما و کلاس پنجمی ها که حدود ۴۶،۴۷ میشدیم با این موضوع مخالف کردیم.معلم محترمه هم اول گفت:میمونیم.بعد که متوجه نارضایتی انان شد اعلام کرد برمیگردیم.توی راه رسیدن به مدرسه هوا افتابی شد و خانم موسوی گفت میریم هزار پیچ.نمیدونم چیشد اما نرفتیم و ما ۴ ساعت توی مدرسه الاف و بیکار گزراندیم.
خوش باشید
اردو بی اردو
خب باید بگم نرفتیم یعنی ما و کلاس پنجم
نرفتیم.بقیه کلاسا شانس داشتن رفتن..
اگه بخوام به طور واضح بگم..
میشه گفت که اتوبوس ها اومدن و همه کلاس ها
به اردو و خوش گذرونی رفتند..الا ما..
به ما که رسید اتوبوس تموم شد و تا اتوبوس بر
میگشت و ما میرفتیم فقط میتونستیم یک ساعت
بمونیم..خب مجبور بودیم تو مدرسه اردو راه
بندازیم.و انداختیم اما خب باز هم بیرون از
مدرسه یه چیز دیگس.
خانوم مدیر محترم هم گفت که سه شنبه اینده
حتما اردو میریم..اما من میدانم این هم از همان
قول های همیشگی و الکی است..
خوش باشید
چرا پرسپولیس!
خب باید درباره انتخابم بگم که حدودا ۵ سالم بود که بازی استقلال و پرسپولیس رو با دقت مشاهده میکردم و کلا از بازی این رو فهمیدم که لباس استقلال آبی و پرسپولیس قرمز یادم نیست کدوم هم برد!
برای من لباسشان اهمیت داشت ،من عاشق رنگ قرمز بودم و از ان موقع طرفدار پرسپولیس شدم نه به سرمربی اش علاقه دارم ،نه هیچ یک از بازی های بازیکنان محترمش توجهم را جلب کرد..
فقط لباسشون..
۷سالم شد و توانستم خودم را راضی کنم که من دیگه حالا رنگ قرمز رو دوست ندارم و باید طرفدار یک تیم دیگه هم بشم.
اما امان از این دل..
تونستم خودم رو راضی کنم که عاشق رنگ قرمز نیستم اما نتونستم خودم رو راضی کنم که طرفدار یک تیم دیگه باشم..و این شد که مطمئن هستم که تا پایان عمر پرسپولیسی میمانم..
خوش باشید..
اردو رفتنی شد
بی منت هم نبود البته.
خب از هیچی بهتر بود.
نمیدونم چرا از فعل بود استفاده میکنم چون فردا تازه اردو میریم.قاطی کردم.شاید بخاطر این هست که خیلی وقته ما رو اردو نبردن خوشحالم و چرت و پرت میگم.
در هر حال خدایا ممنون.
خوش باشید
خوش گذرونی زیر گچ ریزان
وسط نوشت:دارم جوری تعریف میکنم که آرزو کنید توی کلاستون یه تیکه از سقفتون خراب باشه.
برای این به ما خوش میگذره چون نیمکت بقلی ما نیمکت دوستان صمیمی من هست و کلی بگو و بخند میکنیم البته یواشکی.اما باز هم یخورده سخت میگذره.
پی نوشت:چرا مسئولین رسیدگی نمیکنند.
اردوی نرفتنی
هفته بعدش گفتند اردو می بریمتون.اما شتر در خواب بیند پنبه دانه.
دو روز قبل اردو رفتن ما بارون بارید و انگار دنبال بهانه بودند و گفتند که زمین خیس است.
اردو رفتن این هفته ما هنوز قطعی نشده خدا کنه که بهونه دیگه ای گیر نیاورند.